loading...
جوکستان انترنت
Ali-S-for بازدید : 18 شنبه 20 اردیبهشت 1393 نظرات (0)
حیف نون زنگ می زنه به مخابرات می گه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه می شه لطف کنید از اون طرف یه کم بکشیدش!... ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ حیف نون از همسرش می پرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی یا مثل خر کیف می کنی؟ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ از حیف نون می پرسن این شعر از کیه؟ "سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز" می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید... می گن اسم شاعر توی خود شعر هست. می گه: آهان فهمیدم، جواد نکونام! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ اولی: بگو ببینم، اگه توی خیابون یه نفر یه حیوانی رو گرفته و داره می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟ دومی: حس برادری! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره! کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: "دو تا آجر"! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ حیف نون می میره، قحطی جوک میاد! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند، مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت. زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد. مرد چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت: "این چاه واقعا کار می کنه!" ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ آقای دست و دلباز بعد از بیست سال می ره مغازه کفش فروشی می گه: "ما باز هم مزاحم شدیم!" ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ حیف نون هنوز در گیره که چرا خواهرش دو تا برادر داره، خودش یکی! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ حیف نون تو اتوبوس کبریت می خواسته، به بغل دستیش می گه: - اسمت چیه؟ - همایون. - به به، شغلت چیه؟ - زنبوردار. - به به، کجا می ری؟ - اهواز. - عجب جایی! کبریت داری؟ - نه. - نه و نکمه! با اون اسمت، مردک پشه باز، تو این گرما سگ می ره اهواز که تو می رى؟ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ یه آقایی می ره هارد بخره می گه هارد ۳۲۰ می خوام. حیف نون هارد ۱۶۰ واسش میاره. آقاهه می گه: گفتم ۳۲۰. حیف نون می گه ناراحت نشو، جنسش خوبه جا باز می کنه. ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ یه روز یه پسره به دختره می گه با من ازدواج می کنی؟ دختره می گه نه! و پسر یک عمر با خوبی و خوشی زندگی می کنه! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ حیف نون خوابیده بوده، میان بیدارش کنن می بینن پین کد )Pin Code( می خواد! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ به حیف نون یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی. بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ حیف نون از کنار جن رد می شه جن می گه بسم الله این چی بود؟ ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ حیف نون خرش می میره، مردم می گن بریم برای شوخی بهش تسلیت بگیم. وقتی می رن حیف نون می گه: اصلا فكر نمی كردم خر من این همه فامیل داشته باشه! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ صبح زلزله حیف نون و دوستش رسیدند به هم. حیف نون گفت: دیشب زلزله بیدار بودی؟ دوستش گفت: نه، صبح فهمیدم. حیف نون گفت: توی روزنامه خوندی یا رادیو گفت؟ دوستش گفت: نه، یه هزاری تو جیبم بود، صبح دیدم پول خورده! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ اگه گفتین حیف نون به قرمز کم رنگ چی می گه؟ قرمز آسمانی! ◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘ حیف نون قهرمان شنا می شه، ازش می پرسند: از کجا شروع کردی؟ می گه: از زمین خاکی! من
  
  
Ali-S-for بازدید : 18 شنبه 20 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

یه غضنفر میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲ تاشون سوال می کردن… ۶۰ تاشون حالیش می کردن!!! **************************** *************** یه غضنفر تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه: ا…این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه: فهمیدم… این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من! **************************** *************** به غضنفر می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم !! **************************** *************** غضنفر باباش میمیره هفتش خیلی شلوغ می شه واسه چهلم بلیط می فروشه. **************************** *************** به غضنفر میگن ترمز ABS چیه؟ میگه تو سرعت های زیاد و سر پیچ ها کار حضرت ابوالفضل رو می کنه!!! **************************** *************** غضنفر آشغال میره تو چشماش سره ساعت 9 میشینه دم در . **************************** *************** پلیس به غضنفر: اینجا ماهی گیری قدغنه!!! غضنفر: ولی اینجا تابلو نزدین!!! پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!! **************************** *************** غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم! **************************** *************** غضنفر رفته بود زیارت امام رضا. بعد از زیارت دستش را برای احترام روی سینه اش گذاشت و عقب عقب آمد بیرون. یه دفعه دید که خورده به یه چیزی. نیگاه کرد، دید که یه تابلو است و روش نوشته: تبریز 5 کیلومتر! **************************** *************** غضنفر داشته کباب درست می کرده می بینه یه گربه داره نگاه می کنه داد می زنه آی بلال شیر بلاله. **************************** *************** یه غضنفر میاد تهران یه دونه پرشیا صفر می بینه میزنه شیشه هاشو خورد می کنه صاحبش می گه چرا این کارو کردی؟ مگه مرض داری؟ غضنفر می گه اه مال تو بود؟ فکر کردم مال شوکته. **************************** *************** غضنفر می ره هیئت راش نمی دن خودش می ره هیئت می زنه هیچکس رو راه نمی ده. **************************** *************** یک بار یک غضنفر زنگ میزنه تاکسی تلفنی میگه اقا ماشین دارید. مردی که پشت تلفن بوده جواب میده بله. غضنفر میگه خوش به حالتون ما نداریم! **************************** *************** غضنفر باباش میمیره میخواسته خاکش کنه جو میگیرتش باراندازش میکنه. **************************** *************** غضنفر رو برق 3 فاز می گیره پرت می کنه بلند می شه می گه: اگه مردین یه فاز یه فازبیاین جلو. **************************** *************** غضنفر می ره جبهه بعد از 2 روز برمی گرده. میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟ میگه: بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن. **************************** *************** غضنفر واسه رفیقاش خالی می بنده می گه: من هر دو هفته یک بار می رم ژاپن. رفیقاش می گن اگه راست می گی اسم یکی از خیابوناش رو بگو؟ غضنفر یه خورده فکر می کنه بعد می گه: آهان خیابون شهید بروسلی. **************************** *************** غضنفر میره تو خیابون می بینه نوشته: سیو همان سیب است… میگه: دروغ میگن پدر سگا ! خودم خوردم صابون بود!!! **************************** *************** غضنفر پتروس فداکار رو با دهقان فداکار قاطی می کنه می ره انگشت می کنه تو چشم راننده قطار. **************************** *************** به غضنفر می گن شما ایمیل دارین؟ می گه نه خیلی ممنون. من تازه غذا خوردم نوشجان!!! **************************** *************** غضنفر کدو تنبل میخره میذاردش کلاس تقویتی . **************************** *************** غضنفر سوار الاغ داشته میرفته. هر کی بهش نگاه میکرده میگفت: چیه خر دو طبقه ندیدی. **************************** *************** غضنفر میره استادیوم، جای اینکه فوتبال نگاه کنه مرتب سمت راست و چپ بالای سرش رو با تعجب نگاه می کرده! بهش میگن: چرا فوتبال نگاه نمیکنی؟ میگه: دنبال کلمه زنده میگردم. **************************** *************** غضنفر می خواسته خودکشی کنه می ره تو گلدون می گه به من آب ندین. **************************** *************** غضنفر عاشق می شه روی در خونشون تابلو می زنه بزودی در این مکان عروسی برگزار می شود. **************************** *************** غضنفر رو برق می گیره مامانش می گه ننه جون ولش نکن همین بود که باباتو کشت. **************************** *************** غضنفر از تاکسی پیاده می شه درو محکم می بنده می گه پدر سگ خودتی. راننده میگه من که چیزی نگفتم. غضنفر می گه بعدا که می گی. **************************** *************** به غضنفر میگن این خیابون کجا میره ؟ میگه من 40 ساله تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره. **************************** *************** غضنفر سکه میندازه صندوق صدقات سوارش می شه. **************************** *************** غضنفر می ره دزدی تفنگو می ذاره پشت گردن یارو می گه تکون بخوری با لگد می زنم توکمرت. **************************** *************** غضنفر میره تو صف نونوایی، شاطره میگه: نون تا اینجا بیشتر نمی رسه، بقیه برن. غضنفر میگه: ببخشید میشه جمع تر وایسین نون به ما هم برسه. **************************** *************** به غضنفر میگن: از مسافرت چی آوردی؟ غضنفر میگه: تشریف. **************************** *************** غضنفر به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ غضنفر می گه: آره. تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما. **************************** *************** غضنفر خواب میبینه داره بازی میکنه باباش رو میکُشه میره مرحله بعد. از خواب بلند میشه میبینه باباش جلوش نشسته میگه اه سیو نکردم. . . . نظر فراموش نشه؟

Ali-S-for بازدید : 18 شنبه 20 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

قلبیارو میخواسته هواپیما دزدی کنه. میره به خلبانه میگه برو لندن خلبانه میگه نمیرم.یارو میگه خب برو دبی ، خلبانه میگه نمیرم. یارو میگه پس برو شمال خلبانه میگه نمیرم یارو میگه بابا حد اقل بزار یه بوق بزنیم ‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= یارو رفت تعلیم رانندگی رفیقش پرسید چطور بود ؟ گفت : گفت خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبی بود .. هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل ‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= یارو دکتر می شه، به مریضش قرص می ده می گه: ‏یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن ==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= -یکی ميره خواستگاري، دختره سبيل داشته، بهش ميگه: چرا سبيل داري؟ دختره ميزنه زير گريه، طرف می خواسته دلداريش بده ميگه: مرد كه گريه نمي كنه!! ==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= غضنفر ميره ماشينشو بيمه كنه، آقاهه بهش ميگه ايشااله هيچوقت از بيمه تون استفاده نكنيد، غضنفر هم ميگه ايشااله تو هم از اين پوله خير نبيني ==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= دو تا دروغگو داشتن از كنار يك كوه رد مي شدن يكي به ديگري گفت: اون مورچه را مي بيني كه بالاي اون كوهه؟ اون يكي هم گفت: كدوم يكي را مي گي؟ اون يكي را گه چشمش بازه يا اون يكي كه چشاش بسته است؟ چند دقيقه بعد از مراسم خواستگاري .مادر داماد ببخشيد ميشه واسه پسرم زيرسيگا ري بيارين؟خوانواده ي عروس:مگه سيگار هم ميكشه .نه آخه ميدونيد بعد از مشروب ميچسبه . چي مشروب؟آره آخه پسرم توي قمار باخته ناراحته .چي قمار ؟آره بلد نبود توي زندان ياد گرفت . چي مگي زندان هم رفته؟ آره آخه معتاد بود… چي معتاد؟ آره زن قبليش لوش داد ==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ: ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﻩ,ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ; ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ... ... ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟ ==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻡ !! ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﯾﺰﯾﺖ ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺮﯾﻦ ﺑﯿﺮﻭﻥ !! ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﮐﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﯾﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻢ !! ﻣﻨﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﺯﺩﻡ ﻟﺐ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﺮﻭ ﺑﮕﻮ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﺪﻡ؟ ! ﮔﻔﺖ ﮔﻮﻩ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺳﺮ ﺟﺎﺕ ﮐَﻠﻪ ﮐﯿﺮﯼ !! ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺟﻖ ﺯﺩﯼ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ !! ﺳﺮﺩﺭﺩﺗﻢ ﺍﺯ ﺟﻖ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺍﻻﻧﻢ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺟــــــــﺎﮐﺶ !!!! نظر فراموش نشه؟؟؟ نظر یادتون نره چند دقيقه بعد از مراسم خواستگاري .مادر داماد ببخشيد ميشه واسه پسرم زيرسيگا ري بيارين؟خوانواده ي عروس:مگه سيگار هم ميكشه .نه آخه ميدونيد بعد از مشروب ميچسبه . چي مشروب؟آره آخه پسرم توي قمار باخته ناراحته .چي قمار ؟آره بلد نبود توي زندان ياد گرفت . چي مگي زندان هم رفته؟ آره آخه معتاد بود… چي معتاد؟ آره زن قبليش لوش داد ==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ: ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﻩ,ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ; ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ... ... ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟ ==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏==‏=‏= ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻡ !! ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﯾﺰﯾﺖ ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺮﯾﻦ ﺑﯿﺮﻭﻥ !! ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﮐﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﯾﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻢ !! ﻣﻨﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﺯﺩﻡ ﻟﺐ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﺮﻭ ﺑﮕﻮ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﺪﻡ؟ ! ﮔﻔﺖ ﮔﻮﻩ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺳﺮ ﺟﺎﺕ ﮐَﻠﻪ ﮐﯿﺮﯼ !! ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺟﻖ ﺯﺩﯼ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ !! ﺳﺮﺩﺭﺩﺗﻢ ﺍﺯ ﺟﻖ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺍﻻﻧﻢ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺟــــــــﺎﮐﺶ !!!! نظر فراموش نشه؟؟؟

Ali-S-for بازدید : 26 جمعه 19 اردیبهشت 1393 نظرات (1)

سیستم مورد نیاز برای اجرای بازی DMZ North Korea : OS: Windows 2000/XP/Vista Processor: Pentium 4 @ 1.8 GHz or Equivalent Memory: 512 MB Hard Drive: 3GB Free Video Memory: 128 MB Sound Card: DirectX Compatible DirectX:9.0 فرمت :EXE حجم : 242 مگابایت رمز : www.yasdl.com منبع :علی دانلود لینک دانلود آی جی آی ۳ توجه: برای دانلود بازی لینک زیر را کپی کرده و در ورودی URLمرورگر خود پست کنید تا صفحه دانلود باز شود http://dl.yasdl.com/user3/game/D.M.Z.North.Korea_%5BYasDL.com%5D.rar

Ali-S-for بازدید : 21 پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

اتومبیل مردی كه به تنهایی سفر می كرد در نزدیكی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئیس صومعه گفت : « ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ » رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر كردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای كه تا قبل از آن هرگز نشنیده بود ... صبح فردا از راهبان صومعه پرسید كه صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی» مرد با نا امیدی از آنها تشكر كرد و آنجا را ترک كرد. چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد. راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت كردند ، از وی پذیرایی كردند و ماشینش را تعمیر كردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت كننده عجیب را كه چند سال قبل شنیده بود، شنید.. صبح فردا پرسید كه آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: « ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی» این بار مرد گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا كنم.. اگر تنها راهی كه من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟» راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط كره زمین سفر كنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.» مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد. مرد گفت:‌« من به تمام نقاط كرده زمین سفر كردم و عمر خودم را وقف كاری كه از من خواسته بودید كردم .. تعداد برگهای دنیا 371,145,236,284,232 عدد است و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد» راهبان پاسخ دادند :« تبریک میگوییم . پاسخ های تو كاملا صحیح است . اكنون تو یك راهب هستی . ما اكنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.» رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی كرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود» مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . مرد گفت :« ممكن است كلید این در را به من بدهید؟» راهب ها كلید را به او دادند و او در را باز كرد پشت در چوبی یک در سنگی بود . مرد درخواست كرد تا كلید در سنگی را هم به او بدهند. راهب ها كلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز كرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست كلید كرد . پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت كبود قرار داشت.... و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت. در نهایت رئیس راهب ها گفت: « این كلید آخرین در است». مرد كه از درهای بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت.. او قفل در را باز كرد. دستگیره را چرخاند و در را باز كرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی كه او دید واقعا شگفت انگیز و باور نكردنی بود. اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید، چون شما راهب نیستید

درباره ما
Profile Pic
***به سایت خودتون خوش آمدید*** ☻....امیدوارم از مطالب سایت خوشتون بیاد....☻
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    آیا از مطالب جوکستان انترنت راضی هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 12
  • بازدید کلی : 796